این روزهای مشغول پیدا کردن و جمع کردن تکه‌هایم هستم، مراقبشان هستم بیشتر از این خورد نشوند. بندزنی رو تمرین می‌کنم البته قبلا هم بلد بودم اما مهارتم در این حد و حدود نبود این دفعه خیلی کار بیشتری می‌طلبد، خیلی مراقبم تکه‌ها را با ظرافت کنار هم قرار دهم و به سان صنعتگران ژاپنی ظرف شکسته شده‌ام را زیبا کنم، این روزها مهم‌ترین کار من است، مهم‌ترین...حواسم هست کجا میروم و چه کسی یا گاهی هیچ کسی را برای دیدن یا شنیدن انتخاب بکنم به مرتبه بالایی از جواب تلفن و پیام ندادن رسیده‌ام، پیامی که از نظرم اسیب زا به این تکه‌هاست را به راحتی نگاه نمی‌کنم یا تلفن را به راحتی جواب نمیدهم، اگر کسی چیزی به من می‌گوید که قبل‌تر ها از نظرم ممنون لطف کردید بود، شاید الان اصلا ممنون نباشم و اتفاقا  اگر نصیحت و وعظ به نظر خودش خیرخواهانه‌اش و دوتا پیراهن بیشتر پاره‌کردنش یا سواد بیشترش رو نثارم نمی‌کرد قلبا ممنونش بودم اما الان نه ...به مرحله ایگنور کردن بدون عذاب وجدان رسیده‌ام،  تک تک این بندها برای من بی‌نهایت مهم‌تر هستند... همه‌‌ی تک‌تکشان❤
دوست دارم خودم باشم و بند زنی و تکه‌های شکسته شده‌ام مطمعنم این راه برای من بهترین جواب است...من هرموقع حس‌هایم رو جدی گرفتم بهتر بودم الان هم با تمام وجود به این احساس احترام می‌گذارم. راحت نبوده همین چند تکه بند زدن هم. هنوز جای بندها محکم نشده‌است و من سرتا پا مراقبشان هستم... خسته نیستم، هنوز سرپا هستم برای بودن و زندگی کردن ولی شکسته‌ام به شدت مراقبم تا بندها حالشان خوب بشود،  نمی‌دانم چینی وجودم بعد از بند زدن چه شکل خواهد بود اما قطعا این‌گونه که امروز و دیروز بود دیگر نیست. امیدوارم این #کینتسوگی  زیبا و پایدار باشد. 
کینتسوگی
وابی‌سابی